GOLHA..............گلها

ساخت وبلاگ
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشتکه گناه دگران بر تو نخواهند نوشتمن اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باشهر کسی آن درود عاقبت کار که کشتهمه کس طالب یارند چه هشیار و چه مستهمه جا خانه عشق است چه مسجد چه کنشتسر تسلیم من و خشت در میکده‌هامدعی گر نکند فهم سخن گو سر و خشتناامیدم مکن از سابقه لطف ازلتو پس پرده چه دانی که که خوب است و که زشتنه من از پرده تقوا به درافتادم و بسپدرم نیز بهشت ابد از دست بهشتحافظا روز اجل گر به کف آری جامییک سر از کوی خرابات برندت به بهشتحافظ GOLHA..............گلها...
ما را در سایت GOLHA..............گلها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : golhao بازدید : 116 تاريخ : چهارشنبه 6 مهر 1401 ساعت: 3:07

از همان روزی که دست حضرت قابیلگشت آلوده به خون هابیلاز همان روزی که فرزندان آدمزهر تلخ دشمنی در خون شان جوشیدآدمیت مرده بودگرچه آدم زنده بوداز همان روزی که یوسف را برادرها به چاه انداختنداز همان روزی که با شلاق و خون دیوار چین را ساختندآدمیت مرده بودبعد دنیا هی پر از آدم شد و این اسبابگشت و گشتقرنها از مرگ آدم هم گذشتای دریغآدمیت برنگشتقرن ماروزگارمرگ انسانیت استسینه دنیا ز خوبی ها تهی استصحبت از آزادگی پاکی مروت ابلهی استصحبت از موسی و عیسی و محمد نابجاستقرن موسی چمبه هاستروزگار مرگ انسانیت استمن که از پژمردن یک شاخه گلاز نگاه ساکت یک کودک بیماراز فغان یک قناری در قفساز غم یک مرد درزنجیر حتی قاتلی بر داراشک در چشمان و بغضم در گلوستوندرین ایام زهرم در پیاله زهر مارم در سبوستمرگ او را از کجا باور کنمصحبت از پژمردن یک برگ نیستوای جنگل را بیابان میکننددست خون آلود را در پیش چشم خلق پنهان میکنندهیچ حیوانی به حیوانی نمی دارد رواآنچه این نامردان با جان انسان میکنندصحبت از پژمردن یک برگ نیستفرض کن مرگ قناری در قفس هم مرگ نیسمفرض کن یک شاخه گل هم در جهان هرگز نرستفرض کن جنگل بیابان بود از روز نخستدر کویری سوت و کوردر میان مردمی با این مصیبت ها صبورصحبت از مرگ محبت مرگعشقگفتگو از مرگ انسانیت است GOLHA..............گلها...
ما را در سایت GOLHA..............گلها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : golhao بازدید : 117 تاريخ : چهارشنبه 6 مهر 1401 ساعت: 3:07